به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار، سعيد جليلي چندي پيش در جمع فعالان فرهنگي و اجتماعي بحث مفصلي را راجع به دستگاه اجرايي کشور و حدود و وظايف آن مطرح کرده است که جهت آشنايي با عمق نگاه ايشان به مسئله رياست جمهوري بازخوانياش خالي از لطف نيست.
متن کامل اين سخنراني به شرح ذيل است:
رياست جمهوري جايگاهي حتي فراتر از مجموعه نمايندگان مجلس!
آن جنبه? وجوه اجتماعي دين که قصد داريم بين دوستان مطرح کنيم. به هر حال وقتي دوستان اين قدر زحمت ميکشند براي کار يک مسجد، کانونهاي مساجد، اين کارها در جنبهها و حوزههاي اجتماع و سياست تاثير گذار است و موجب از بالقوه به بالفعل شدن ظرفيتها ميشود. طبيعتا وقتي که ما معتقديم که در اين عرصهها بايد کار کرد، حالا يک کاري که ميتواند در حد يک مسجد تاثيرگذار باشد در حد يک مجله تاثيرگذار باشد در حد يک شهر تاثيرگذار باشد طبيعتا اگر شما ضريب کارتان را متوجه کارهايي بکنيد که بتواند در سطح بزرگتر تاثيرگذار باشد مثلا در يک شهر يا کشور تاثيرگذار باشد خوب مسلما آثارش و برکاتش خيلي بيشتر خواهد بود. آدم يک وقت هست تلاش ميکند شوراي يک محله خوب بشود يک وقت سعي ميکند مجلس شورا يک شکل خوبي پيدا بکند يک وقت سعي ميکند کل کشور خوب بشود يکي از آن عرصههاي بسيار مهم که به نظر ميرسد بايد جديتر در آن وارد شد و برايش ميبايست فرهنگ سازي کرد حالا فارغ از نتايجي که بر آن مترتب ميشود عرصه? انتخابات رياست جمهوري است. عرصه? رياست جمهوري يکي از عرصههاي واقعا مهم است. رئيس جمهور، رياست جمهوري داراي جايگاهي است که حتي خيلي فراتر از اختيارات 290 نماينده مجلس است.
يعني 290 نماينده اگر بتوانند کلي رابطه برقرار کنند کار کنند و… تا بتوانند يک وزير را استيضاح کنند، حالا راي بياورد يا نياورد، در صورتي که رئيس جمهور به راحتي ميتواند خودش يک وزير را عزل کند و بگويد شما از فردا نيا. يکي از بحثهايي که من فکر ميکنم در کشور جاي آن خالي است اين است که در ايام انتخابات رياست جمهوري آن گفتماني که در حول انتخابات رياست جمهوري شکل ميگيرد، يک گفتمان شايستهاي نيست يک گفتماني نيست که بتواند آن تاثيرگذاري آحاد جامعه در سرنوشت خود را ايجاد بکند. متاسفانه در غياب اين گفتمان براي همين است که انتخابات رياست جمهوري ممکن است از آن جنبههاي واقعياش فاصله بگيرد يعني معطوف بشود به يک سري شعار، به يک سري بحث، به يک سري از چيزيهاي که ميتواند ما به ازاي عيني و خارجي نداشته باشد. و بعد بيشتر هم از توي کانديداهاست که اين شعارها و بحثها در فضاي جامعه ايجاد ميشود و بعد آن گفتمان را شکل ميدهد. يک فضاي از اين طرفي نيست، از جنبه? مطالبه مردمي نيست، که مثلا بگوييم نه آقا! رئيس جمهور بايد اين وظايف (را انجام دهد و) اين انتظارات، اين خواستهها ازش هست، حالا ببينيم کدام کانديداها در اين زمينهها ميتوانند کار بکنند.
حوزه رياست جمهوري عرصه? شعار و وعده نيست
اگر اين جايگاه به شکل واقعي خودش شکل بگيرد آن موقع شما ميتوانيد آن را ببريد به سمتي که تاثيرگذاري در انتخابات يک تاثيرگذاري واقعي بشود. اگر رشد در کشور ان شاءالله با همين رشد خوبي که دارد صورت بگيرد با اين حرکتهايي که انجام ميشود اگر بشود به گونهاي صورت بگيرد که آن گفتمان واقعي يک گفتمان مبتني بر نيازهاي واقعي مردم مبتني بر نيازهاي واقعي کشور در ايام انتخابات شکل بگيرد، آن موقع خود به خود اصلا مهم نيست که چه کانديدايي راي بياورد. اگر اين بشود گفتمان غالب هر کانديدايي سعي ميکند خودش را به آن نزديک کند تا اينکه بتواند توجه مردم را جلب کند تا بتواند کار را خوب شکل بدهد. هرچه اين گفتمان بهتر شکل بگيرد آن موقع حتي اگر کسي به اين گفتمان قائل نباشد اگر گفتمان، گفتمان غالب باشد خودش را ملزم ميداند که در اين چهارچوب حرکت کند. لذا اين گفتمان سازي براي انتخابات رياست جمهوري خيلي حائز اهميت است. يعني شما بتوانيد ان شاءالله آن مطالبات واقعي را شکل بدهيد.
الان در کشور ما يکي از آسيبهاي جدي که وجود دارد اين است که مثلا بالاخره يک نفري به عنوان رئيس جمهور انتخاب ميشود بعد آن يک عدهاي را به عنوان کابينهاش انتخاب ميکند و معرفي ميکند بعد از يکي دو سال از رياست جمهوري ميآيند که حالا بايد يک برنامهاي را براي کار ارائه کنيم. در صورتي که اين طوري نيست و دقيقا بايد برعکس باشد يعني بايد يک برنامه براي کار براي چهار سال ارائه بشود که آن وقت اين برنامه، اگر آن گفتمان واقعي انتخابات رياست جمهوري شکل بگيرد بالاخره کانديداهاي رياست جمهوري موظف خواهند بود که اين برنامهشان پاسخگوي اين گفتمان و نيازهاي آن باشد. بعد بر آن مبنا تيم معرفي بشود و بعد آن موقع يک فردي هم انتخاب بشود. اين بايد باشد. تا اينکه حالا يکي انتخاب شود بعد وزرا را چه کساني انتخاب کنيم؟
و بعد ببينيم که حالا چه بايد کرد؟! اين دقيقا بايد عکسش باشد يعني گفتمان بايد به سمتي پيش برود که خواستهاي واقعي نه در غالب (سطح)، حالا من وارد بحثهايي ميشوم مثلا ميگوئيم عدالت، کارآمدي و يک بحثهاي اين فرمي، اينکه خوب طبيعي است و ممکن است همه هم خوششان بيايد بگويند خوب شما ميگوييد عدالت ما هم ميگوييم عدالت يا کارآمدي و… اين کافي نيست بحث اين است که حالا اين کارآمدي چه مختصاتي دارد چه وژگيهايي دارد آن هم باز تو حوزه? رياست جمهوري. يعني يک کسي که رئيس جمهور ميشود براي کارآمدي بايد چه برنامهاي داشته باشد يک کسي که در اين جايگاه قرار ميگيرد مثلا براي عدالت چه بحثهايي بايد داشته باشد نه يک بحثهاي کلي که عدالت خيلي خوبه؛ اگر عدالت باشد همه چيز درست ميشود و… اينها بله. يکي از آن بحثهاي خيلي مهمي که پيش ميآيد اين است. لذا شما ميبينيد که در ايام انتخابات رياست جمهوري که شما آن نامه «براي فردا» ي آقاي خاتمي را ميخوانيد شما ميبينيد که يکي از بحثهاي نامه اين است که «مگرمن اين وعده را داده بودم؟ مگرمن مثلا آن شعار را داده بودم؟ که بخواهم حالا انجام داده باشم» ببينيد حوزه رياست جمهوري عرصه? شعار و وعده نيست، بحث وظيفه است. اين بايد در گفتمان شکل بگيرد.
برنامه دولت و تيم دولت بايد قبل از انتخاب رئيس جمهور مشخص باشد
خيلي از سرنوشت امور کشور در دست قوه مجريه است و در راس آن رئيس جمهور است. هر کس که ميخواهد باشد بعد از اين بحثها آن وقع اين مطلب مهم است که شما ميخواهيد با کدام تيم کار کنيد. اين حرفها خوب اين برنامهها خوب، بعد تيم نداشته باشيد؟ آقا اين حرفهايت خوب است ولي انجام نميشود. اگر منصوب ما آدم خوب و (توانايي) نباشد بعد حالا شما بهترين برنامه را داشته باشيد! خوب آن فرد که نميتواند کار را پيش ببرد. يعني کسي بايد بيايد توي اين بحثهاي مختلف حالا در هر عرصهاي، يعني اگر که از الان که مدتي تا انتخابات رياست جمهوري مانده است فراتر از اين بازيهاي سياسي رايج که فلان جناح دنبال فلاني است و فلان جناح دنبال کس ديگري است و…. اگر اين گفتمان و اين مطالبات و اين وظايف شکل بگيرد، در عرصههاي مختلف شما تيمهاي کارشناسي درست کنيد، در سياست خارجي، مثلا آقا قرار است در چهار سال آينده سياست خارجه چه باشد؟ مثلا قرار است سياست خارجه بازدارنده فعال باشد. خوب اين چه مختصاتي دارد؟! و… برنامه داشته باشد، اين چيز غريبي نيست. در خيلي از جاهاي دنيا همين طوري است. مثلا کاملا مشخص است که اگر آقاي «کري» بيايد روي کار، حالا شما در اين سايت نگاه کنيد، از الان مشخص است که اگر کري بيايد يا بوش بيايد مثلا توي سياست خارجه چگونه عمل ميکنند. فضاي عمومي کشور، يعني کسي که ميخواهد بيايد، براي مسکن چهار سال آينده چه برنامهاي دارد؟
کسي که مدعي رياست جمهوري هست مدعي رهبري يک تيم اجرايي است، بايد برنامه داشته باشد، بايد بگويد بنده با يک مجموعه? تيم هستم، اين تيم بنده. در عرصه مسکن اين حرف را دارد. من نميگويم که خود رئيس جمهور بايد هم مسکن بداند هم… اما رئيس جمهور يک فرد نيست نماينده يک تيم اجرايي است، ما ميگوييم رئيس دولت، رئيس کابينه، چه جوري بعد آن کابينهاش ميخواهد برود يک گوشه يک کار را بگيرد الان بايد حل بشود ديگر. (برنامه بدهد که) در کشاورزي بحثم اين است؛ مثلا اين گندم را ميخواهيم فلان کنيم، اين را ميخواهيم به اينجا برسانيم و… اين بحثها را بايد مشخص کينم. اين بحثهايي است که بعد آن وقت شما ميبينيد کاملا در ايام انتخابات رياست جمهوري ما -حالا کاملا نميخواهم بگويم- اما خيلي کم به آنها پرداخته ميشود براي همين است که افراد خيلي راحت ميتوانند بيايند و جولان بدهند برايشان هم هيچ فرقي ندارد. حالا در بحثهاي ريز دستگاهي و بخشي که جاي خودش را دارد و در بحثهاي کلي که خيلي بيشتر.
الان بحثهايي که مطرح شد من خدمت دوستان گفتم اين مقاله (دايگي دولت) که سر مقاله شرق بود، 2-3 ماه قبل نوشته بود شما بخوانيد. يک روند کلي را خيلي قشنگ نشان داد يک ديدگاهي را که خطش را دارد پيش ميبرد. يک بحث را مطرح کرده بود که چرا مثلا رويکرد به مهندس موسوي آوردهاند اين جناحها. قشنگ گفته است که موسوي آدم اصولگرايي است، ولايت فقيه را قبول دارد، چه را قبول دارد، چي چي چي و… اما علي رغم هم اين چيزها ما ميگوييم اين بايد باشد. چرا باشد؟ بعد آن ميآيد تحليلش را ميکند. حالا آن تحليلي که داشت- و من يک نقدي به آن زده بودم- را حتما سعي کنند بخوانند. آنها ميگويند هشت سال را اين روندي که پيدا شده تحت عنوان کوچک شدن دولت، آنچه را که آقا ديروز در ملاقات با کميسيونها و هيئت رئيسه مجلس به آن اشاره کردند. الحمدلله يکي از برکات مجلس هفتم اين بود که وارد اين عرصه شدند و جلوي اين کار را گرفتند.
آمريکا شکل گيري سرمايه داري در ايران را مقدمه دموکراتيک کردن ايران ميداند
قشنگ ما ميبينيم اين حرکتي که شروع شده شما ميبينيد يکي از چيزهاي جالب اين است يعني ميخواهم بگويم دقت کنيد تقريبا تمام وزراي امور خارجه آمريکا و روساي جمهور حداقل در 16 سال اخير که من مطالعه کردهام همهشان جزء بحثهايي که مطرح ميکنند و ميگويند اين است که منافع ما در غالب 2 چيز پيش ميرود يعني 2 تا اصل در سياست خارجهشان دارند: 1- بازار آزاد 2- دموکراسي. ميگويند اين دو تا هر جا پيش رود خود به خود منافع ما تامين ميشود، حالا به آن شکل که خودشان تعريف ميکنند. اين موضوع را مطرح ميکنند. شما ميبينيد توي اين بحثي که اينجا مطرح ميشود دقيقا همين بحث مطرح ميشود. ميگويند اگر شما ميخواهيد دموکراسي در ايران شکل بگيرد خواه ناخواه بايد روند سرمايه داري شکل مثبت داشته باشد باهمين صراحتها. اين مضمون يا برداشت من از بحث نيست، عين تعبير بحث است.
ميگويد روند سرمايهداري به همين شکل بايد ادامه پيداکند. ميگويند اين روند تا الان هم بد نبوده است ما 8 سال ديگر وقت فرصت داريم اگر اين روند سرمايهداري خود بخود پيش رود حداقل حوزه? دولت از اقتدار خواهد افتاد و در برابرش حوزه? عمومي که من از آن تعبير به جامعه مدني ميکنم قدرتمند خواهد شد و دولت خود به خود فَشَل خواهد شد. بعد دقيقا در همان جا ميگويد که ديگر اصلا دولتي نخواهند ماند که آن موقع بخواهد مثلا با دموکراسي موافق باشد يا نباشد و بعد آن ميگويد اينکه ما ميگوييم فلاني باشد يا نباشد براي اين است که اين روند در سايه? اين ميتواند پيش برود حتي در تعبيرش در اين سرمقاله که نگاه ميکنيم مثلا ميگويد فقط کساني در اينجا ميتوانند خطرناک باشند. حتي يک تعبيري هم دارد که فرقي نميکند، اين روند ريشه پيدا کند ولو اينکه به تعبير من آقاي ناطق بيايد و آقاي آل اسحاق هم بشود وزير بازرگانياش، آن هم اگر بيايد خوب است باز هم اين روند پيش ميرود.حالا تعبير من است نميخواهم بگويم که حتما درست است حتي راجع به خود آقاي مهندس موسوي هم اين طور نيست اين برداشت و تعبيري است که آنها دارند من ميخواهم بگويم اين خط آن عمق بحث جريان پشت پرده آنها دقيقا آن مبانيشان را نشان ميدهد.
چون اگر روندي شروع بشود که ميگويد که ما 15 سال گذشته اين روند خوب پيشرفته، 7-8 سال ديگرادامه پيدا کند خودبخود دولت ضعيف خواهد گشت آن موقع است که شما ميبينيد طرحهايي مثل بهره مالکانه خوب ميبينيم بله واقعاً اگر در عرصههاي مختلف آن نظارت دولت به معناي رئيس جمهور و اينها تضعيف بشود عملاً ديگر چيزي باقي نميماند خوب ميگويد بله آقا تو برو همه چيزهايت را هم داشته باش، پست که دست من است، تلفن دست من است، برق دست من است، آب، برق، نفت همه چيز اينجاست. دست بخش خصوصي، ميشود سرمايه داري به شکل قوي. حالا مثلا تو بگو آقا دانشگاهها بايد اين طوري باشد طرف دانشگاه خصوصي ميزند، ميگوييد فلان اين گونه ميزند. بحثم اين است که آن موقع شما ستونايد آدم هوشيار باشد يعني آن جريان نفهمد که در اين قضيه ميخواهد چه کار کند. لذاست که در آنجا هم ميگويد تنها رقيب جدي براي اين بحث کساني است که آنها هم متقابلا تاثير سرمايه داري بر دموکراسي را به اين معنا فهميدهاند و براي همين هم است که در تحليلهاي ديگر ميگويند قبل از هر چيزي هر چيزي بايد جلوي اين جريان را بگيريم و بقيهاش زياد مهم نيست.
افزايش خصوصي سازي در عين محدود نشدن نظارت و اقتدار دولت
حتي اخيرا هم اسامي بعضي از کانديداها را آورده بودند که حتي اگر اينها هم باشند خوب است اشکال ندارد چون آن روند ادامه پيدا ميکند فقط وقتي خطرناک است که آن بحث باشد. اين را من مثال زدم. يعني ميخواهم بگويم اگر اين هوشياري باشد علاوه بر اينکه براي بخشهاي مختلف بتواند برنامه داشته باشد بايد بحث داشته باشد براي کليات قضيه، آن اصول کلي، آن بحثهاي اساسي را داشته باشد آن هم مشخص، الان ما يکي از بحثهاي مهمي که داريم اين است که توي ايام انتخابات رياست جمهوري مثل مجلس، يکسري کليات، يکسري حرفها، يکسري شعارها حالا هرکس باشد حالا نميخواهم بگويم رئيس جمهورفعلي و قبلي، حالا آن رقبايي هم که راي نياوردند آنها هم همين طور شايد که اگر آنها هم راي ميآوردند معلوم نبود که… چرا؟ چون که اين گفتمان يک گفتمان عيني و واقعي مبتني بر يک شاخصهاي ملموس جامعه نيست. بايد مشخص بشود، عرصه? رياست جمهوري عرصه? اجرا است. در کشاورزي 7 تا شاخص داريم الان يکياش 2 است يکياش هم 4 است و يکياش هم 19 است. در 4 سال نميگوييم اينها بايد 100 بشوند، نه 4 سال يک وقت محدودي است يک دوره? محدودي است. نه ببينيم آيا آن ميشود 5/2، يا نه 3 ميشود يانه حداقل منفي نميشود؟ اينها بايد مشخص بشود و طرف بايد حرف داشته باشد.
اگر فضاي عمومي کشور ان شاءالله به اين سمت برود حالا اين سرفصلهاي بحث بود که در اين عرصهها حالا بعدا بايد وارد شد که حالا در هرکدام اينها عدالت يعني چه؟ کارآمدي يعني چه؟ شاخصهايش چيست؟ و مطالبات چيست؟ حال کسي که ميآيد تو چه عرصهاي بايد کار کند و در آن بحثهاي کلياش مثل خصوصي سازي مثل کوچک کردن دولت اينها بايد که يکدفعه اصل نشود متاسفانه. اين هشداري بود که آقا دو بار در ملاقات با هيات دولت دادند يکبار هم که پريروز دادندکه اين طوري نيست- بله خصوصي سازي خوب هست- اما نه به اين معنا که شما حوزه? نظارت و اقتدار دولت را محدود کنيد. در سرمايه داريترين کشورهاي دنيا که خود آمريکا باشد که همه چيزش دست بخش خصوصي است، دولت کاملا نظارت دارد در همه چيزها. يعني همين طور نيست که همه چيز را ول کند برود، الان چرا هر شرکت نفتي نميتواند بيايد توي ايران قرارداد ببندد؟ مگر خصوصي نيست؟ مگر آزاد نيست؟…. براي اينکه دولت به آن اجازه نميدهد. تو ديگه حق نداري اينجا فلان کني، ايران ممنوع، اينجا فلان صادرات، اينجا فلان. در کاپيتاليستترين کشورهاي دنيا هم ميبينيم که اين طور نيست که هرکه هر کاري دلش خواست بکند چون بخش خصوصي است. حالا اگر ان شاءالله اين مسائل به فرهنگ عمومي جامعه انتقال پيدا کند که اينجا نقش نخبگان و خصوصا دانشجو و طلبه که حضور موثرتري دارند بتواند اينها را شفافتر کند عينيتر کند و در يک فضايي تبليغ کند و ازش مطالبه کند، حتما اين مطالبه ميتواند در شکل دهي آن انتخابات رياست جمهوري در جهت يک گفتمان واقعي کمک کند و ان شاءالله تاثيرات خوبي هم داشته باشد.
رياست جمهوري مگر الکي است؟
رئيس جمهور يک وظايفي دارد که بايد به آن وظايفش به نحو احسن عمل کند برنامه داشته باشد براي انجام آن وظايف. چه شعارش را داده باشد و چه نداده باشد. چه از اين وظيفه خوشش بيايد يا نيايد که بيايد و بگويد من از اقتصاد خوشم نميآيد يا از بخش فرهنگ خوشم ميآيد. اين حرفها نيست. رئيس جمهور يک وظايفي دارد. حوزه? اقتصادي دارد، سياسي دارد و… بايد تو عرصه وارد شود و بايد کار بکند. يکي از بحثهاي مهمي که بايد در اين گفتمان رياست جمهوري شکل بگيرد اين است که رئيس جمهور چه وظايفي دارد؟ چه تاثيرايت ميتواند داشته باشد و چه قابليتهاي و امکاناتي را نياز دارد؟ متاسفانه ما به اينها نپرداختهايم. هر کسي ميتواند رئيس جمهور بشود و باشد، بحث اين است که آقا وظايف شما چي شد؟مثلا بگويد اين شد يا مثلا بگويد اين کار را ما نتوانستيم بکنيم، خوب چرا نتوانستيد بکنيد؟ پس به چه دليلي وارد اين عرصهها شدي، ببينيد پس اين مساله اگر در فضاي کشور شکل بگيرد که رئيس جمهور وظايفش، اختياراتش، قدرتش و تاثيرگذاريهايش طبق قانون اساسي مشخص است. حالا بعد کسي که ميآيد در اين عرصه، يعني اين جسارت را پيدا ميکند که: «آقا من ميتوانم وارد اين عرصه بشوم» اين چرا ميآيد و اين جسارت را پيدا ميکند؟ چون عرصه، يک عرصه? جدي نيست. نخير! عرصه يک عرصه? جدي است. الکي که نيست وارد اين عرصه شد اين کارها را از تو ميخواهد، اين وظايف را از تو ميخواهد. اين يک بحث بسيار مهمي است که بايد (در اسرع وقت) مشخص شود که رئيس جمهور چه وظايفي دارد؟ چه اختياراتي دارد؟ چه قدرتي دارد؟
قدرت رياست جمهوري در بسياري از حوزهها قدرت بسيار بالايي است. شما ببينيد اين آثار دستگاه بزرگ ديوانسالاري و بوروکراسي کشور را بخش عمدهاش در دست قوه مجريه و رئيس جمهور است ديگر. همه? امور کشور هم دارند از اين سيستم (پايين ميآيند). خوب اگر کسي که در راس اين قرار ميگيرد بايد آدمي باشد که خيلي (نخبه) در اين دستگاه باشد. از اين طرف خيلي توانايي دارد، شما ببينيد که در يک اداره با يک کاغذ ميتواند يک جايگاه را کلي بالا و پايين کند. حالا اين در دستگاه بزرگ قرار بگيرد. مثلا مجلس حداکثر ميتواند نظارت داشته باشد و نهايتا بتواند يک وزير را استيضاح کند. رئيس جمهور خودش ميتواند مستقيما يک سفير را احضار کند، وزير را عزل کند، استاندار را عوض کند و نصب کند و… کلي از اين باب ميتواند تحول ببخشد. از لحاظ برنامهاي، کلي برنامهها را ميتواند (اجرا کند). در خيلي از بحثها قانون خيلي کلي است؛ آئين نامه بگذارند، بخش نامه وضع کنند. اينها همه دست رئيس جمهور است اگر ما بتوانيم که ان شاءالله اين بحث در فضاي کشور شکل بگيرد که مشخص بشود خيلي ميتواند تاثير گذار باشد.
نکته دوم اين است که حالا اين امکانات اين (اختيارات) يک برآيندي دارد ديگر، يعني اين وظايف و اين اختيارات بايد برآيندش يک سري کار بشود. اين شعارهايي که داده ميشد بايد عيني بشوند، يعني اينها بايد بگونهاي بشود که حداقل (در يک عرصهها) به شکل جدي مطالبه بشوند. يعني اين بحث مطالبه که شما ميگوييد، بعضي وقتها مطالبه پيش گيرانه هم داريم ديگر. يعني نبايد يک کسي بشود رئيس جمهور، يکي بشود وزير بعد يک برنامهاي داشته باشد حالا برنامهاش درست يا ضعيف يا غلط. بعد حالا مثلا بياييم بگوييم اين وظيفه را انجام بده. عکسش هم ميتواند صورت بگيرد و ميشود مطالبه کرد و گفت در اين عرصه کسي که رئيس جمهور (ميشود) بايد اين گفتمانها را عمل کند، اين گونه بايد عنوان کرد که گفتمانهاي واقعي و نيازهاي کشور اينهاست. حالا برنامه بايد اين مشخصات عيني را داشته باشد.
عدالت بايد در تمام حوزهها معنا شود
حالا يکي از بحثهايي که دوستان زياد مطرح ميکنند همين بحث عدالت است. عدالت در دستگاههاي مختلف يعني چه؟ اين اگر تبديل به يک گفتمان و يک بحثهاي عيني شد بعدا ميشود مطالبه شود. بايد عدالت را معنا کنيم نه بدان صورت که: عدالت چيز خوبي است و يکسري بحثهاي کلي. الان بايد ببينيم که خوب اگر شما ميگوييد عدالت به عنوان محور مباحث واينها، عدالت در دستگاه اجرايي يعني چي؟ عدالت در حوزه آن کسي که ميخواهد به عنوان رئيس جمهور ايفاي نقش بکند چه شاخصههاي عيني را ميتواند داشته باشد؟ که بعد بشود از آنها از او سوال کرد. مثلا شما ميگوييد عدالت حوزه (شايسته سالاري) اين بايد مشخص شود! مثلا يک کسي کلي امکانات دارد، کلاسهاي کنکور، چي چي چي و… و يک کسي خيلي با استعداد است ولي امکانات مالي ندارد و نميتواند مدرسه برود، خوب عدالت يعني برابري فرصتها مثلا در عرصه? تحصيل. تا اين برابري فرصتها نباشد خوب عدالت هم محقق نميشود، اين احتياج به يک برنامهاي دارد که بايد رويش کار بشود. مثلا در بعضي کشورهاي سرمايه داري ميبينم اين طوري نيست. حالا هم کشورهاي اروپايي، يکي از دوستان از کره جنوبي آمده بود ميگفت در کره جنوبي (طرف) براي بچهاش معلم خصوصي گرفته بود برکنار شده بود. چون همه ميبايست در فرصت مساوي باشند. و دولت حتي وظيفه خودش ميداند که براي همه (عدالت برقرار کند.). عدالت در وزارت بهداشت يعني چي؟! اينها بايد ريز و عيني بشوند. اينها را بايد به طور عيني مطرح کرد تا بعد بتوان مطالبه کرد ما ميگوييم عدالت، خوب! بقيه هم ميگويند، بعد ميبينيم وزارت صنايع کار خودش را ميکند، وزارت مسکن کار خودش را ميکند و… در وزارت صنايع عدالت يعني چه؟ يعني مثلا نگاه شما به عدالت در حوزه صنعت چگونه است؟ به همين شکل در وزارت بازرگاني عدالت يعني چي؟ اين توزيع بحث يارانه که ميگويند يعني چي؟ اينها بايد گفتمان سازي بشوند. اگر شما نتوانيد اين بحثها را شکل بدهيد يک بحثهاي شعاري پيش ميآيد و هيچ فرقي نميکند که چه آقاي X بيايد چه آقاي Y بيايد. شما ميبينيد دستگاهها زياد فرقي نکرد؛ همان برنامههاي کاريشان را دارند ادامه ميدهند زياد هم خداي نکرده ممکن است تاثيرگذاريهايي هم نداشته باشند. يکي از کارهاي مثبت اين است که در حوزههاي مختلف (اين بحثها مطرح بشود). يکي از برنامههاي کاري که حالا دوستان دانشجو و طلبه ميگويند ما بايد چه کار بکنيم اين است که کارشناسان وزارت تعاون، وزارت بهداشت، فلان وزارت ديگر را بياوريد آقا به نظر شما عدالت در اين بحثها و وزارت خانهها، در خدماتي که ميتوانند به مردم بدهند چگونه است؟ و مجموعه? اين بحثها ميبايست تحت عنوان گفتمان اجرايي عدالت که به صورت مطالبه از دستگاهها در ميآيد بشود. اگر اين فضا شکل بگيرد هر کسي که کانديداي رئيس جمهوري بشود موظف ميشود که در اين چهار چوب حرکت کند.
منبع:فارس